لطفا همه بخوانند
دختر در کتابخانه ی دانشگاه مشغول مطالعه بود ؛
پسر جوانی اومد کنارش و در گوشش گفت :
می تونم اینجا بشینم ؟
دختر با صدای بلند گفت :
من امشب خونه ت نمیام ..........
همه ی دانشجویان با تعجب به پسر نگاه کردند و پسرک شرمنده شد
و در گوشه ای نشست مشغول مطالعه شد
پس از مدتی دختر وسایلش را جمع کرد وقتی داشت از کتابخانه خارج می شد
رفت و در گوش پسر گفت :
من روانشناسی خوندم می دونم کاری کردم که خجالت زده بشی
پسر بلند داد زد :
واسه یک شب 200 دلار ....زیااااااااااااده .!!!!!!!!!
همه ی دانشجوها با نفرت به دختر نگاه کردند .
پسرک چشمکی زد و گفت :
منم حقوق می خونم می دونم چطور بی گناه رو گناهکار کنم ...........!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من که نفهمیدم چی شد ....
شما فهمیدین؟
[ سه شنبه 92/6/26 ] [ 11:52 صبح ] [ فریبا ]
نظر